این روزهای ما...
شما هر روز بزرگ و بزرگتر می شی و من هر لحظه به فکرم که چه رفتاری مناسب سن و سال شماست تا بتونه آینده زیباتر و بهتری را برات رقم بزنه الان که این مطالبو می نویسم شما 19 ماه و 13 روزته و خیلی از کارها و رفتارهای اطرافیانتو مثل طوطی تقلید می کنی و من همیشه نگرانم که رفتار بدی از من و بابا حامد سر نزنه که شما اونو یاد بگیری
اولین دندان کرسی بالا سمت چپ با همه اذیتهاش بالاخره در تاریخ26/8/92 بیرون اومد که همزمان شما آنفولانزا گرفتی و خیلی ضعیف و لاغر شدی 2 هفته بی اشتها و مریض بودی مامان قربونت بره که دیگه اینجوری مریض نشی دومین دندون کرسی بالا سمت راست 7/9/92 بیرون زد و اولین دندون کرسی پایین سمت چپ 26/8/92 سرشو بیرون آورد امیدوارم دندونای قشنگت زودتر بیرون بیان تا شما از این همه اذیت راحت بشی جوجه طلایی مامان عطیه.
هر شب به همراه من به دستشویی میای و به قول خودت دودوتو می پوشی و با ارشاره با دستات ادای مسواک زدنو در میاری و از من مسواکتو می خوای دختر نازم دستاتم خودت مایع میزنی و به هم میمالی و می شوری هنوز هم با هیجان به حموم میایی و با گریه زاری بیرون از روز اول به دنیا اومدنت به حموم علاقه داشتی
عاشق چوب شور و پف فیل و گندمکی جمعه ای(6/9/92) توی ماشین به من گفتی"ماما جوجو بده" یعنی مامان به من چوب شور بده اونقدر خوشگل لباتو غنچه می کنی که دلم میخواست گازت بگیرم جدیدا علاقه مند به تابت شدی که خونه مامان جون هست شوار می شی و کلاهتو باید سرت بذاریم و مامان جون هم باید یه کلاه سرش بذاره و دستاتو گرد می کنی میگی"ماما ق ق یی" یعنی شعر یه توپ دارم قلقلی را بخون به کلاه می گی"لا"