دختر 18 ماهه من.....
یکسال از اومدن من به سر کار بعد از مرخصی زایمان میگذره و شما یه دختر بامزه و شیطون و با محبتی که هر روز بزرگتر و خانومتر و بانمک تر می شی یکسال من و شما هر روز صبح از خونه بیرون می رفتیم و من شما را خونه بابا جون می ذاشتم و به دانشگاه می رفتم هر روز صبح بابا لطف اله میومد دم ماشین و شما را به خونه می برد و ار شما مواظبت می کردند و ساعت ٢ بعد از ظهر تر و تمیز شاد و شنگول با شکم سیر تحویلت می گرفتم.
نمی دونم چطور باید زحماتشونو جبران کنم که اینقدر هوای ما را دارند امیدوارم خدا بهشون سلامتی و عمر با عزت بده و شما هم وقتی بزرگ شدی قدردان زحماتشون باشی
"خداوندا همه پدر مادرها را در پناه خودت نگه دار باش مخصوصا پدر و مادر منو که هم برای من هم برای جوجه طلایی من خیلی زحمت می کشند"
آمیییییییییییییییین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی